پیرامون مهمترین مولفه های اوضاع سیاسی سال ٢٠١١
میزگرد هیات دائر حزب

یک دنیای بهتر: سال ٢٠١١ سال پرتحول و به جهات بسیار خیره کننده ای بود. بحران جهانی سرمایه داری نه تنها فروکش نکرد بلکه عمق و دامنه گسترده تری بخود گرفت. اما این بحران تفاوتهای ویژه ای با بحرانهای ادواری تاکنونی داشته است. تفاوتها کدامند؟ دلایل کدامند؟ پی آمدها چه میتوانند باشند؟ آینده این تلاطمات سیاسی را چگونه می بینید؟

علی جوادی: واقعا اینطور است. ۲۰١١ سالی به یاد ماندنی در تاریخ تحولات سیاسی جامعه بشری است. تحولات سیاسی تکان دهنده ای در این سال بوقوع پیوست. کل نظام سرمایه داری با تمام ادعاها و قدر قدرتی هایش زیر ضرب توده های معترض در مراکز اصلی در اروپای غربی و آمریکای شمالی قرار گرفت. آنها که ادعای پیروزی نهایی را کرده بودند٬ حکم به پایان تاریخ و پایان مبارزه طبقاتی داده بودند٬ با امواج اعتراضی کوبنده توده های کارگر و مردم زحمتکش مواجه شدند.
 
اما این گوشه ای از این تحولات بود. توده های بپاخواسته مردم در خاورمیانه و شمال آفریقا تاریخ این منطقه را دگرگون کردند. مردمی که "هیچ بودند"٬ در هیچ معادله سیاسی حاکمان جایی نداشتند٬ کاری تاریخساز کردند. بن علی٬ راس دیکتاتوری سرمایه در تونس با سرعتی باور نکردنی بزیر کشیده و ناچار به فرار شد. سرنوشت حسنی مبارک٬ یکی از ستونهای اصلی آمریکا در خاورمیانه٬ نیز به سرنوشت مشابهی دچار شد. از طرف دیگر سرنوشت قذافی در لیبی چندان متفاوت نبود.

ریشه این تحولات را باید در تناقض پایه ای عملکرد نظام سرمایه داری با خواست و نیاز توده های مردم کارگر و زحمتکش جستجو کرد. منشاء این اعتراضات را باید در عدم خواست توده های مردم و "نه" به وضعیت موجود دید. این نظام سرمایه داری است که به گل نشسته است. نظامی که مسبب فقر و فلاکت و محرومیت اکثریت عظیم توده های مردم است. حتی تامین غذایی انسانهای ساکن کره زمین برای بخشهای وسیعی ازمردم اکنون تبدیل به یک معضل گسترده شده است. بیکاری به یک معضل عمومی و اپیدمیک تبدل شده است. بی مسکنی و عدم برخورداری از آموزش رایگان و همگانی٬ عدم دسترسی به بیماری درمانی مناسب از جمله مسائلی هستند که این نظام که قادر است دهشتناکترین سلاحهای کشتار دسته جمعی را تولید کند٬ از قرار نتوانسته است مساله بقای فیزیکی انسان زنده را تامین کند.

این نظام سرمایه داری است. در این نظام آنانکه کار میکنند و ثروتهای جامعه را تولید میکنند٬ خود از مواهب تولید خود اساسا محرومند. هر چه بیشتر کار میکنند٬ عمرشان کوتاه تر و زندگی شان مشقت بار تر میشود. هر چه بیشتر کار میکنند٬ محروم تر میشوند و بر شکاف طبقاتی افزوده میشود. این نظام وارونه است. در آمد اکثریت عظیم جامعه٬ قرار نیست مبنای یک زندگی انسانی شاد و خلاق و آسوده باشد٬ برعکس معاش تامین کننده بقاء برای کار مداوم و خسته کننده است. از قرار باید زنده باشند تا کار کنند و ثروتهای جامعه را تولید کنند. این نظام اکنون دچار بحرانی همه جانبه اقتصادی است. این بحران ذاتی نظام سرمایه داری است. بحران بانکی نیست. بحران مسکن نیست. قبل از هر چیز ناشی از عملکرد دائمی نظام سرمایه داری است. ناشی از گرایش نزولی نرخ سود است که مادیت یافته است و نرخ سود و پروسه انباشت سرمایه دستخوش بحران شده است .

این بحران جهانی سرمایه است. هیچ گوشه جهان سرمایه داری از گزند این بحران در امان نیست. حتی جوامعی که وحشیانه ترین نوع بهره کشی از کارگر را سازمان داده اند٬ نیز دچار بحران و رکود هستند. بحران ادواری جهان سرمایه داری است. اما دامنه و عمق اش کاملا با سایر بحرانهای کلاسیک سرمایه داری متفاوت است. میپرسید تفاوت در کجاست؟ تفاوت را باید در خصوصیات ویژه و سیاسی – اقتصادی جهان در چند دهه اخیر جستجو کرد. بلوک شرق سقوط کرد. عرصه گسترده ای از تولید جهانی در کنترل سرمایه داری رقابتی قرار گرفت. سودهای کلان و عرصه های جدید سود آوری و انباشت سرمایه عملا بحرانهای دوره ای سرمایه را به تعویب انداخت. این بحرانها به تعویق افتاده اکنون دارند از نظام سرمایه جهانی انتقام میگیرند. سه سال پیش ما یک برآمد گسترده این بحران را دیدیم که منجر به سقوط وال استریت و بازار بورس شد. صدها میلیارد دلار هزینه کردند تا سرمایه های مهم و تعیین کننده را حفظ کنند. ذوق زده اعلام کردند که خطر را از سر گذرانده اند. اما اکنون با موج دیگر این بحران مواجه اند. به چند مولفه در این چهارچوب باید اشاره کرد :

نتوانسته اند سیاستهای ریاضت کشی اقتصادی٬ زدن خدمات اجتماعی٬ افزایش نرخ استثمار٬ افزایش طول سال بازنشستگی و ... را به کارگر و توده کارکن تماما تحمیل کنند. مردم مقاومت کردند. یونان٬ اسپانیا٬ انگلستان٬ فرانسه٬ اسرائیل٬ گوشه هایی از این مقاومت اجتماعی را به نمایش گذاشتند.

این بحران اقتصادی کشمکش و مبارزه طبقات اصلی در جامعه را تشدید کرده است. همه جا صحبت از مبارزه علیه وضع موجود است. روحیات توده مردم عادی تغییر شگفت انگیزی کرده است. از یک طرف بورژوازی با تمام قوا میکوشد که بار بحران را بر سر مردم خراب کند٬ اما با مقاومت و اعتراض گسترده و جهانی روبرو شده است. جنبش ۹۹% گوشه ای از مبارزه طبقاتی جاری در جامعه است. گسترش مبارزه طبقات اصلی و متخاصم در جامعه یک نتیجه وضعیت حاضر است. این وضعیت اکنون علامت سئوال بزرگی بر سر برخی از حلقه های مهم سرمایه جهانی در اروپا قرار داده است؟ آیا یونان سقوط خواهد کرد؟ آیا ایتالیا سقوط خواهد کرد؟ آیا حوزه ارزی یورو دوام خواهد داشت؟ به تک تک این مسائل باید پرداخت. آنچه اما واضح است٬ گسترش مبارزه طبقاتی در جامعه است. کارگر و سرمایه در دو اردوی متفاوت در تقابل و جدال بر سر آینده جامعه! کدام آینده٬ سوسیالیسم یا سرمایه داری؟ به ملزومات پیروزی در این مبارزه باید پرداخت.

یک دنیای بهتر: تحولات اخیر در خاورمیانه و شمال آفریقا یکی از مهمترین تحولات در تاریخ این منطقه بوده است. توده های مردم زحمتکش عرب بپاخاستند٬ مبارزه کردند و موفق شدند رژیمهای سی چهل ساله استبداد سرمایه در تونس و مصر و لیبی را سرنگون کنند. این مبارزات کماکان ادامه دارد. چه ارزیابی ای از این مبارزات دارید؟ ادامه و پیشروی این مبارزات در گرو چیست؟ موقعیت اسلامیستها را چگونه می بینید؟ چه ارزیابی ای از آینده این تحولات دارید؟ این تحولات چه درسهایی برای تحولات در ایران دارند؟

آذر ماجدی: آنچه در سال گذشته در خاورمیانه و شمال آفریقا رخ داده در تاریخ بی سابقه است. این اولین بار است که در چندین کشور، یکی پس از دیگری، توده ها این چنین بپا خاسته اند و علیه نظم حاکم و برای تغییر رادیکال شرایط مبارزه می کنند. تحولات سال اخیر در منطقه دنیا را حیرت زده کرد. هر چند که ممکن است ارزیابی های متفاوتی از خواست واقعی مردم موجود باشد، اما همگان بر این نظرند که خواست های آنها در کل منطقه مشابه است. مردم علیه سرکوب و خفقان، فقر و تبعیض و بی عدالتی و فساد حکومتی به میدان آمده اند. آنها در پایه ای ترین سطح خواهان آزادی، برابری و رفاه هستند .

تروریسم دولتی بسرکردگی آمریکا تلاش بسیاری انجام داده و می دهد تا مبارزات مردم را سقط کند؛ کوشیده است با توسل به مانیپولاسیون سیاسی و ایجاد کمترین تغییرات در رژیم های حاکم، دستگاه دولتی را حتی المقدور دست نخورده نگاه دارد. در تونس کمتر از یکماه پس از آغاز جنبش آزادیخواهانه مردم، راس حکومت بن علی را به تبعید فرستاد. اما مبارزات مردم علیرغم از دست دادن مومنتوم اولیه تا مدتها برای ایجاد تغییر کامل در حکومت ادامه یافت. در مصر، شرایط پیچیده تر بود. تلاش های بسیاری برای حفظ مبارک انجام گرفت. اما بمحض آنکه اعتصابات کارگری آغاز شد، مبارک را از کار برکنار کردند و ارتش که کاملا دست ساز و گوش به فرمان آمریکا است، حکومت را بدست گرفت. مبارزات مردم در مصر کماکان برای سرنگونی دولت نظامی ادامه دارد. در لیبی که امکان دخالت در شرایط را مانند تونس و لیبی نداشت، به شکل نظامی وارد صحنه شد. ناتو در کنار «شورای موقت لیبی»، که یک جریان ارتجاعی متشکل از رژیم سابقی ها، عشایر کپک زده و اسلامیست ها است، علیه قذافی جنگید. در یمن، پس از مبارزات طولانی و کشتار وسیع، صالح را به تبعید فرستاد .

طی یک سال ۴ دیکتاتور جلاد از کار برکنار شدند. دو تن به تبعید فرستاده شدند، سومی را بطور نیمه کار محاکمه کردند و چهارمی را به قتل رساندند. یکسال پیش هیچکس حتی در خواب چنین شرایطی را نمی دید. این رویدادها همچون زلزله منطقه را تکان داده است. خواب آرام را از چشمان دیکتاتورهای آدمکش دیگر منطقه ربوده است. هم اکنون سوریه دستخوش مبارزات وسیع مردم با رژیم اسد است. در کشورهای دیگر نیز اصلاحات ناچیزی انجام گرفته است تا شاید مردم را آرام کنند .

این تحولات علیرغم شتاب و گسترش آن، هنوز در نیمه راه است. مردم در هیچیک از این کشورها به خواست هایشان دست نیافته اند. اوضاع کماکان مانند سابق است. هنوز اعتراضات مردم شدیدا سرکوب می شود. هنوز از آزادی خبری نیست. فقر خانمان برانداز بیداد می کند. البته از این رو که توده ها به خیابان آمده اند و با قهرمانی و استقامت تحسین برانگیزی علیه حکومت های جنایتکار می جنگند، توازن قوا تا حدودی بنفع مردم تغییر کرده است. اما هر یک سانتیمتر تغییر با هزینه گزاف ده ها کشته و صدها مجروح بدست می آید. ارتجاع جان سخت مقاومت می کند. در این میان اسلامیست ها توانسته اند سهم بیشتری در قدرت بدست آورند. در کشور تونس که به سکولار بودن معروف بود، اسلامیست ها توانسته اند اکثریت را در انتخابات اخیر نصیب خود کنند. در مصر انتخاباتی در میان جنگ و درگیری مردم و ارتش سازمان یافته شد که در مجموع اسلامیست ها ۶۰ درصد آراء را بدست آوردند. در مراکش که پادشاه آن در هراس از شورش مردم یکی دو اصلاح ناچیز در دستگاه حکومتی ایجاد کرده است نیز اسلامیست ها در انتخابات اکثریت را بدست آورده اند .

این نتیجه البته قابل پیش بینی بود. اولا اسلامیست ها تنها اپوزیسیون مجاز در این کشورها هستند. ثانیا در تلاش برای ممانعت از قدرتگیری چپ و کمونیسم و افتادن قدرت بدست مردم، تروریسم دولتی و حکومت های حاکم به سازش با اسلامیست ها دست زده اند. دارند به یک معنا سناریویی که در ایران در سال ۱۳۵۷ پیاده شد را بنوعی دیگر در این کشورها اجرا می کنند. تبلیغات غرب در مورد تفاوت این اسلامیست ها با نوع اسلامیست های حاکم در ایران و معتدل خواندن دسته اول خود نشان از توطئه آنها برای سرکوب کردن مبارزات حق طلبانه مردم دارد. باید یادآور شد که در تونس و مصر مبارزاتی علیه اسلامیست ها شکل گرفته است. بویژه مدافعین حقوق زن از این شرایط بسیار نگران هستند و در تلاش سازمان دادن مبارزاتی در دفاع از حقوق زن هستند .

مردم به خواست های خود دست نیافته اند. جنبش اعتراضی اگر نه با وسعت اولیه، هنوز برای دستیابی به خواست ها ادامه دارد. مساله اینجاست که پیروزی مردم تنها در صورت سرنگونی کل نظام و واژگونی سرمایه داری کامل می شود. این کاری دشوار و پر نشیب و فراز است. تشکل مردم کلیدی ترین مساله در این راه است. سازمانیابی مردم در تشکلات توده ای در همه سطوح یک نکته بسیار حیاتی است. بعلاوه، جنبش کمونیسم کارگری در این کشورها قوی نیست و تحزب کمونیستی کارگری وجود ندارد. این یک نکته کلیدی دیگر است. جنبش کمونیسم کارگری باید قدرت گیرد و متحزب شود. پای فشاری بر خواست آزادی، برابری و رفاه، تشکل واتحاد مردم ضروری است و همچنین یک رهبری کمونیستی کارگری باید در دل این مبارزات شکل گیرد .

شرایط جامعه ایران بسیار متفاوت است. جامعه ایران یک انقلاب شکست خورده را پشت سر گذاشته است. در جدال انقلاب و ضد انقلاب در سی سال گذشته، جامعه بسیار قطب بندی شده است و جنبش های اجتماعی متفاوتی علیه رژیم اسلامی و برای یک جامعه آزادتر و برابر تر شکل گرفته اند. وجود یک جنبش کمونیستی قوی، و وجود کمونیسم کارگری تحزب یافته در جامعه ایران، شرایط را بسیار متفاوت می سازد. لذا راه حل هایی که در تونس و مصر آزمایش شد در ایران جایی نمی تواند داشته باشد. اما بنظر می رسد که تروریسم دولتی دارد سلاح های خود را برای حمله نظامی به ایران آماده می کند. بیک معنا گزینه لیبی را برای ایران در نظر گرفته است. باید در مقابل این سیاست ارتجاعی ایستادگی کرد. باید کوشید که بشریت آزادیخواه و متمدن را علیه حمله احتمالی نظامی به ایران بسیج کرد. در ایران امکان سرنگونی انقلابی رژیم اسلامی و سازماندهی انقلاب کارگری وجود دارد. کاری دشوار است اما عملی است. ما می کوشیم که جامعه را به این سمت سوق دهیم. ما برای سرنگونی انقلابی رژیم اسلامی و یک انقلاب کارگری مبارزه می کنیم. اگر در ایران کمونیسم کارگری موفق شود، تاثیرات بلافاصله آن بر منطقه نیز غیرقابل انکار است .

یک دنیای بهتر: اعتراضات توده های مردم در قلب اروپا و حتی اسرائیل در مقابله با تحمیل بار بحران اقتصادی بر شانه های توده های کارگر و مردم زحمتکش یک واقعیت تکان دهنده سال گذشته بود. میگفتند که سرمایه داری رقابتی پیروز شده است. اما با جنبش اعتراضی ٩٩% علیه اقلیت استثمارگر ١% مواجه شدیم. ویژگی های این جنبش چیست؟ مبانی سیاسی و اجتماعی آن کدام است؟ چه ارزیابی ای از این جنبش دارید؟ راه پیشروی این جنبش کدام است؟

محمود احمدی: با بروز جدید بحران عمیق سرمایه داری که از ۴ سال گذشته شروع شد، سهم اکثریت و میلیونها مردم گرسنگی، فقر، بیکاری و بی‌ خانمانی گسترده بوده است. بحران اقتصادی کنونی جهان سرمایه داری که میتوان آنرا با بحران اقتصادی دوران جنگ جهانی اول و دوم مقایسه کرد توحش وحشیانه سرمایه را به‌‌ زندگی و رفاه مردم گسترش داد. سیاست دول مختلف سرمایه داری، اعمال سیاست ریاضت اقتصادی و حمله به سطح زندگی و معیشت مردم زحمتکش در سراسر دنیاست. مشخصه دوره کنونی، جنگ طبقاتی کار و سرمایه نه‌ در محدوده ملی و کشوری بلکه در سراسر دنیاست. یک سوی این جدال جنگ سرمایه برای زدن تمامی دستاوردهای رفاهی بشریت، به‌‌ قهقرا کشاندن جامعه و استقرار بربریت است! و در سوی دیگر این جدال جنگ محرومان و زحمتکشان در اعتراض به‌‌ حاکمیت سیاسی و اقتصادی سرمایه داری میباشد. این شرایط نابسامان موجد یک جنبش وسیع جهانی علیه سرمایه داری شده است که از اروپا آغاز شد و به خاورمیانه و شمال آفریقا کشید که فعلا بساط دیکتاتوری بن علی، حسنی مبارک، قذافی و عبدالله صالح را جارو کرده و در ادامه به آمریکا و وال استریت کشید. جنبش "۹۹ در صد" به یک واقعیت تعیین کننده و مهم در تحولات سیاسی سال ۲۰۱۱ و تحولات سیاسی معاصر تبدیل شده است. شعار ۹۹ در صد بر علیه ۱ در صد جهانی ‌ترین و محبوب ترین شعار مردم به تنگ آمده از مشقات نظام سرمایه داری در سال ۲۰۱۱ بود.
 
 جنبش اعتراضی کارگران و مردم بر علیه ریاضت اقتصادی از اروپا شروع شد و فرانسه یک نمونه مهم و تاریخی بود. در فرانسه بیش از ۱ میلیون نفر برای حفظ دستاوردهای رفاهی و جلوگیری از افزایش حداقل سن باز نشستگی به خیابانها ریختند. برای اولین بار و بعد از مدتها طبقه کارگر بعنوان رهبر جامعه به‌‌ میدان آمد و در راس این جنبش اعتراضی قرار گرفت. اما رفرمیسم، سوسیال دموکراسی، و تریدیونیونیسم بعنوان مانع و باز دارنده بزرگ این مبارزات اجازه نداد تا این جنبش بتواند به خواستهای اساسی خود دست یابد و موقتا مجبور به عقب نشینی شد. شورش وسیع جوانان، گرسنگان و حاشیه نشینان در انگلستان، امپراطوری سرمایه داری پیر را به‌‌ لرزه در آورد و با سرکوب وحشیانه دولت کامرون روبرو شد. مبارزات گسترده و وسیع مردم در یونان، اسپانیا، ایتالیا، و پرتقال بر علیه ریاضت کشی‌ اقتصادی، جلوه‌های دیگری از مبارزات مردم در اروپا بر علیه فقر، بیکاری و سرمایه بودند. جنبش اعتراضی ضد کاپیتالیستی به کشورهای مختلف اروپایی گسترش یافت و از حصار کشوری عبور کرده بود. اما دامنه این مبارزات صرفا به‌‌ اروپا محدود نمانده و خیزش انقلابی مردم در شمال آفریقا و خاورمیانه و سرنگونی دیکتاتورها، جنبش ضد کاپیتالیستی را وارد فاز نوینی کرد. سنت و الگوی جنبش "التحریر" به‌‌ اروپا و آمریکا سرایت کرد و اینبار این مبارزات و خیزش توده ای میلیونی و انقلابی مردم ابعادی جهانی و منحصر بفرد یافت.
 
 با ۱۷ سپتامبر ۲۰۱۱ جنبش اشغال وال استریت در نیویورک دور جدیدی از مبارز ضد کاپیتالیستی را در دنیا را شروع کرد. شعارهای جنبش این بود: بانکها را مجبور کنید تا بپردازند! ما نماینده ۹۹ در صد از مردم هستیم و از حقوق ۹۹ در صد از مردم در مقابل ۱ در صد میلیادرها دفاع میکنیم! انقلاب از خانه شروع میشود! از دنیا یاد بگیریم! نه به‌‌ جنگ! ۱۵ اکتبر نقطه اوج این جنبش بود که در عرض یکماه این جنبش در بیش از ۱۰۰۰ شهر دنیا بیش از صدها هزار نفر را در اعتراضات ضد کاپیتالیستی و با شعارهای سلبی به‌‌ خیابانها کشاند. این جنبش اکثریت محروم جامعه بر علیه اقلیت استثمارگر سرمایه دار است. ویژگی این جنبش خصلت سلبی و ضد سرمایه داری آنست. این جنبشی است که سیستم سرمایه داری را از نظر اقتصادی و سیاسی به‌‌ نقد کشیده است. مردم با شعارهای خود به‌‌ بانکها، وال استریت، سیستم اقتصادی سرمایه داری و از نظر سیاسی به دولت، کنگره و پارلمان و کاخ سفید و سیستم سیاسی حاکمیت سرمایه، یورش میبرند. سنت مجمع عمومی بعنوان ارگان تصمیم گیری اعتراضات توده ای‌ در این اجتماعات تثبیت میشود. با بکار گیری فیسبوک، سوشیال مدیا، به‌‌ جنگ مدیای سرمایه داری میروند و تجارب و دستاورد مبارزات خود را به یکدیگر در کشورهای مختلف دنیا انتقال میدهند. این یک جنبش جهانی است که چهارچوب کشوری و هویت سیاسی ناسیونالیستی ندارد و این یکی‌ از مهمترین خصیصه‌های این جنبش است. جنبشی جهانی با خواستها و دستاوردهای جهانی و با نیروی همبستگی بین المللی و جهانی !

اما در این جنبش گرایشات چپ رفرمیستی و چپ غیر کارگری نقش موثری دارند و بعنوان یکی از بزرگترین موانع تلاش دارند تا این جنبش را از نقد رادیکال به‌‌ نظام سرمایه خالی‌ کرده و در چارچوپ مناسبات موجود به‌‌ بند بکشند. فقدان یک رهبری کمونیستی کارگری مهمترین نقطه ضعف این جنبش  برای پیشروی است. "نه"‌ کمونیستی به‌‌ نظام موجود باید به‌‌ "نه"‌ این جنبش، و افق و تبیین کمونیسم کارگری باید به‌‌ تبیین و افق این جنبش بدل شود. تنها راه نجات انسان از بربریت و جهنمی که دنیای سرمایه برای میلیونها انسان در این کره خاکی رقم زده است، تنها راه خلاصی از فقر، گرسنگی، بیخانمانی، کشتار و جنگ، بزیر کشیدن نظام سرمایه داری و برقراری سوسیالیسم است. و این امر کمونیسم مارکس است. راه دیگری نیست. این پرچم را باید به‌‌ پرچم این جنبش بدل کرد.

یک دنیای بهتر: تخاصم دو قطب تروریستی جهان معاصر در سال گذشته بطور محسوسی تشدید شد. تحریم اقتصادی دامنه بیشتری گرفت. تهدیدهای جنگی ابعاد گسترده تری یافت. مساله دستیابی رژیم اسلامی به سلاح هسته ای همچنان در صدر خبرهاست. خطر جنگ بر فراز جامعه به پرواز در آمده است. چه ارزیابی ای از این دور جدید تخاصم دارید؟ مولفه های اساسی سیاست حزب در چنین شرایطی کدام است؟ نقاط تمایز این سیاست با سیاستهای ارتجاعی دفاع طلبانه و سیاستهایی که پیشروی خود را به جنگ گره میزنند کدام است؟

نسرین رمضانعلی: کشمکش میان دو قطب تروریستی بیش از یکدهه است که هر روز جنایت تولید میکند. از یکطرف تروریسم دولتی تحت نام "جنگ علیه ترور" به مردمی که خواهان جنگ و   تحریمهای اقتصادی نیستند در ابعاد وسیع مشقت و فقر و بدبختی تحمیل میکند و از طرف مقابل تروریسم اسلامی که با کشتار مردم بیدفاع و بیخبر بجز نا امنی و بیخانمانی و بیحقوقی مطلق چیزی به ارمغان نیاورده است. این توحش در حالی ادامه دارد که مردم در دنیا از هر فرصتی استفاده کرده و اعلام کردند که جنگ این دو قطب هیچ ربطی به زندگی آنها ندارد. خود رویدادهای خاورمیانه و شمال آفریقا و امواج اعتراضات توده ای در اروپا و آمریکا نشان داد که بشریت متمدن در مقابل این دو قطب جنگ طلب موضع سومی را انتخاب کرد و به هر دو قطب نه گفت. اما تروریستها هم بیکار ننشستند و با هر تغییر و تحولی در دنیا شاهد هستیم که چگونه به زور جنگ و اسلحه خود را به مردم تحمیل میکنند.

جمهوری اسلامی سالهاست تحت عناوین مختلف تحریم اقتصادی شده است. اما در یکی دو سال گذشته با اوج گیری مبارزات مردم در داخل ایران و وحشیگری حکومت هار اسلامی این تحریمها ابعاد تازه ای به خود گرفته است که تنها زندگی را بر مردم ایران صد چندان سخت تر و طاقت فرساتر کرده است. این تحریمها در ابعاد وسیعی منجر به بیکاری وسیع تر کارگران گشته است. قدرت خرید مردم بشدت پایین آمده است. دقت کنید همین تحریمهای اقتصادی در شرایطی گسترش پیدا میکند که دولت احمدی نژاد تیر خلاص زن از جانب کل جمهوری اسلامی سیاست حذف سوبسیدها را در دستور گذاشته است. یعنی فقر بیشتر و روزافزون به مردم بطور عام و بطور خاص به طبقه کارگر تحمیل میشود. اگرچه حکومت اسلامی توسط دول غربی تحریم اقتصادی میشود، اما صندوق بین المللی پول در وصف دولت احمدی نژاد نامه مینویسد و کشورهای دیگر را ترغیب میکند که عین حکومت ایران حذف سوبسیدها را در دستور خود بگذارند. تحریمهای اقتصادی هیچ نتیجه ای بجز مختل کردن بیشتر زندگی اکثریت مردم و تحمیل فقر و مرگ و میر بیشتر را نداشته است. رسانه های آلمانی خبر میدهند که در سالی که گذشت دولت آلمان دو برابر سال 2010 سلاحهای جنگی بفروش رسانده است. بخش بزرگ این سلاحها به حکومتهائی امثال جمهوری اسلامی فروخته شده است. این تحریمها و این جنگها تنها تخاصمات دولتهای سرمایه داری با هم است و منافع آنها را دنبال میکند و هیچ ربطی به مردم زحمتکش و طبقه کارگر ندارد .

دور جدید تحریمها و تهدیدات جنگی چه پیامدی برای مردم دارد؟ روز دوشنبه رسما در مجلس اعلام شده است قیمت داروها 40 درصد افزایش خواهد یافت. همچنین اعلام شده که دولت قادر به پرداخت شندرغاز آنچه "هدفمندی یارانه ها" اسم گرفته است را ندارد. تمامی معاملات اقتصادی بخاطر تحریم بانک مرکزی مختل شده است. مواد مایحتاج زندگی مردم بار دیگر احتکار شده و در انبارها مانده است تا با قیمت نه دو برابر و سه برابر بلکه چندین برابر فروخته شود. دیگر اخراج کارگران عذر و بهانه نمیخواهد. آقایان مواد اولیه نداریم تشریف ببرید، حقوق نداریم تشریف ببرید، تحریم هستیم تشریف ببرید، خودکفا نیستیم تشریف ببرید، پول نداریم تشریف ببرید! کارفرماهای وحشی توجیه کم داشتند حالا تحریم هم اضافه شده است. در یک کلام ناامنی هر چه بیشتر در سطح جامعه معنای واقعی تحریم اقتصادی است. اتفاقا ما شاهد تجربه تحریم اقتصادی حکومت صدام حسین بودیم که مرگ هزاران کودک در روز بخاطر نبود دارو  نتیجه آن بود. همین امروز بیمارانی که باید شیمی درمانی شوند، مشکلات کلیه ای دارند، بیماریهائی مثل قند خون، کلستر، فشار خون که تقریبا بیماریهای رایج در ایران است با مشکلات کمبود شدید داروئی روبرو هستند. سازمان بهداشت تقریبا نزدیک به 9 ماه پیش اعلام کرد که این مریضها با کمبود داروئی روبرو هستند.

نکانی که من اشاره کردم تنها بخش خیلی کوچکی از مشکلات و مشقاتی است که بر دوش مردم افتاده است. ابعاد تحریم اقتصادی خیلی فاجعه بارتر از اینهاست. اما بخشی از اپوزیسیون مرتجع بشکن میزنند که با این تحریمها رژیم جمهوری اسلامی سرنگون خواهد شد! اپوزیسیونی که برای سیاستهای تحریم و جنگ غش کردند و صابون به شکمشان میزنند که در فردای این تحریمها و جنگ صندلی ای نصیب شان خواهد شد، بیشتر به فکر همین صندلی هستند نه به فکر مردمی که از شدت فقر و بمب نابود خواهند شد. اپوزیسیونی که جنگ و تحریم اقتصادی را "نعمت" میداند از سر بیعقلی اش نیست بلکه از سر منافع ارتجاعی و ضد مردمی اش است.  

بخش عمده جنبش ملی اسلامی و جبهه پرو رژیمها هم بدون در نظر گرفتن موقعیت مردم به دفاع از نظام و "نجات میهن" رو آوردند. وظیفه اینها چیزی نیست جز اینکه در شیپور دفاع از حکومت جنایت و کشتار بدمند. در واقع بخش عمده این دو جنبش پروغرب و ملی اسلامی یکی به نفع تروریسم دولتی و دیگری به نفع تروریسم اسلامی درصف این دو قطب قرار میگیرند.

اما موضع حزب ما یعنوان نماینده جنبش کمونیسم کارگری علیه این سیاستها و این صفبندی اردوی ارتجاعی است. ما نه تنها امروز و در این شرایط بلکه بارها علیه این سیاستها قطعنامه صادر کردیم و تلاش کردیم در افشای این دو قطب تروریستی صدایمان را هرچه بیشتر به مردم برسانیم. آلترناتیو ما سرنگونی انقلابی جمهوری اسلامی بوده است. سازماندهی طبقه کارگر برای یک انقلاب کارگری،  دخالت در جنبشهای اعتراضی به همان اندازه که نیرو و توان و امکانات داشتیم، سازماندهی و هدایت این اعتراضات که در پروسه سرنگونی این رژیم هار اسلامی مردم کمترین هزینه را بپردازند و کمترین مشقات بر آنها تحمیل شود. ما در ایران با حکومتی هار و یک دیکتاتوری افسار گسیخته آدمکش روبرو هستیم که تنها با یک قدرت وسیع میتواند از سر راه برداشته شود. این یعنی متوقف کردن چرخ تولید توسط طبقه کارگر در متن اعتراضات میلیونی مردم در سراسر ایران. این تنها راه بزیر کشیدن ارتجاع اسلامی و تضمین یک آینده خوشبخت و آزاد در ایران است.  تخاصمات دو قطب تروریستی نمیتواند نتیجه ای بهتر از افغانستان و عراق و لیبی برای مردم ایران داشته باشد. نمونه های دمکراسی که این حضرات میخواهد به مردم هدیه کنند جلوی چشم مردم است. یعنی برداشتن یک عده آدمکش و آوردن عده دیگری از باندهای سیاه و آدمکش دیگر.

ما در این شرایط تلاش میکنیم که مردم را حول پرچم سرنگونی انقلابی جمع کنیم و با سازماندهی یک انقلاب کارگری و برقراری سوسیالیسم یکبار برای همیشه به این وضعیت مشقت بار خاتمه دهیم. *